شماره تماس جهت مشاوره با مدرس دوره ها 09351915640

این استاندارد باید با توجه به ” مقدمه ای بر استانداردهای حسابداری”مطالعه و بکار گرفته شود.

مقدمـه

موجودی مواد و کالا، بخش عمدهای از دارایی های بسیاری از واحدهای تجاری را تـشکیل می دهد. بنابراین، ارزشیابی و انعکاس موجودی مواد و کالا اثر با اهمیتی در تعیین و ارائـه وضعیت مالی و عملکرد مالی واحدهای تجاری دارد.

دامنه کاربرد

این استاندارد، نحوه ارزشیابی و انعکاس موجودی مواد و کالا در صورتهای مالی را تشریح می کند و موارد زیر را دربر نمیگیرد:

الف . کار در جریان پیشرفت پیمانهای بلندمدت (رجوع شود به استاندارد حسابداری شماره 9 با عنوان ” حسابداری پیمانهای بلندمدت” ).

ب . ابزارهای مالی پیچیده.

ج . موجودی محصولات جنگلی و معدنی در مواردی که این اقلام در صنا یع مربوط به خـالص ارزش فروش اندازه گیری میشود، و

د . تولیدات کشاورزی در زمان برداشت و داراییهای زیستی غیرمولـد مربـوط بـه فعالیـت کشاوزی (رجوع شود به استاندارد حسابداری شماره 26 با عنوان “فعالیتهای کشاورزی”).

تعاریف

اصطلاحات ذیل در این استاندارد با معانی مشخص زیر بکار رفته است:

• موجودی مواد و کالا: به داراییهایی اطلاق می شود که:

الف . برای فروش در روال عادی عملیات واحد تجاری نگهداری میشود،

ب . به منظور ساخت محصول یا ارائـه خدمات در فرایند تولید قرار دارد،

ج . به منظور ساخت محصول یا ارائـه خدمات، خریداری شده و نگهداری میشود، و

د . ماهیت مصرفی دارد و به طور غیرمستقیم در جهت فعالیت واحد تجـاری مـصرف می شود.

خالص ارزش فروش : عبارت است از بهای فروش (بعد از کسر تخفیفات تجاری ولـی قبـل از تخفیفات مربوط به تسویه حساب) پس از کسر:

الف. مخارج براوردی تکمیل، و

ب . مخارج براوردی بازاریابی، فروش و توزیع.

• بهای جایگزینی : عبارت است از مخارجی که باید برای خرید یا ساخت یک قلم موجودی کاملاً مشابه تحمل شود.

اندازه گیری موجودی مواد و کالا

موجودی مواد و کالا باید برمبنای ” اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش ” تک تک اقلام یـا گروه های اقلام مشابه، اندازه گیری شود.

موجودی مواد و کالا، به بهای تمام شده اندازه گیری میشود. چنانچه نتوان به طور معقـول انتظار داشت که برای بازیافت این دارایی، درآمدهای آتی کافی وجود داشته باشد (مثلاً درنتیجه خراب شدن، نابابی یا کاهش در میزان تقاضا)، مبالغ غیر قابل بازیافت بـه عنـوان هزینه کاهش ارزش موجودی مواد و کالا به سود و زیان منظور می شود. از این رو، موجودی مواد و کالا به اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش انعکاس می یابد.

بهای تمام شده موجودی مواد و کالا

بهای تمام شده موجودی مواد و کالا باید دربرگیرنده مخارج خرید، مخارج تبدیل و سایر مخارجی باشد که واحد تجاری در جریان فعالیت معمول خود، بـرای رسـاندن کـالا یـا خدمات به مکان و شرایط فعلی آن متحمل شده است.

مخارج خرید

مخـارج خریـد شامل بهـای خریـد و هر گونه مخارج دیگری از قبیل حقوق و عـوارض گمرکی و حمل است که مستقیماً به خرید مربوط میگردد. تخفیفـات تجــاری از بهـای خریـد کسـر میشود.

برخی مخارج به شرح زیر در صورت احراز شرایط مربـوط، قابـل احتـساب در مخـارج خرید است:

الف. مخارج تأمین مالی واردات مواد و کالا به صورت اعتباری از نوع یوزانس به شـرط آنکه به موجب مقررات موضوعه، واردات مزبور به صورت نقدی مجاز نباشد.

ب . در شرایط استثنایی طبق الزامات استاندارد حسابداری شماره 16 بـاعنوان تـسعیر ارز، مابه التفاوت های ریالی مورد مطالبه ناشی از افزایش قابل ملاحظه نرخ رسمی ارز (مـثلاً از شناور به صادراتی)، به شرط اینکه تخصیص آن به آحاد بهای خرید مواد و کالای مربوط امکانپذیر باشد.

مخارج تبدیل

مخارج تبدیل شامل مخارجی است که مستقیماً به اقلام تولیدشده مربوط میگـردد (ماننـد کار مستقیم). مخارج تبدیل همچنین شامل سربار تولید (اعم از ثابت و متغیر) اسـت کـه برای تبدیل مواد اولیه به محصول یا ارائه خدمات واقع میشود.

سربار تولید اعم از ثابت و متغیر با روشی سیستماتیک به محصولات تخـصیص مـییابـد. سربار ثابت تولید، آن بخش از مخارج غیرمستقیم تولید است که علیرغم تغییـر در حجـم تولید نسبتاً ثابت می ماند، مانند استهلاک و مخارج نگهداری ساختمان و تجهیزات کارخانه و مخارج مدیریت کارخانه. سربار متغیر تولید آن بخش از مخارج غیرمستقیم تولید اسـت که متناسب با تغییر حجم تولید تغییر مییابد، مانند مواد و دستمزد غیرمستقیم.

سربار ثابت تولید برمبنای ظرفیت معمول فعالیت واحد تجاری تخصیص مییابد. ظرفیـت معمول بیانگر متوسط محصولی است که انتظار میرود در شرایط عادی (با در نظر گـرفتن توقفات تولید ناشی از تعمیرات و نگهداری برنامه ریزی شده) طی چند دوره یا فصل، تولید شود. برای تخصیص هزینه های سربار ثابت تولید میتوان از سطح واقعـی تولیـد اسـتفاده کرد به شرط آنکه سطح مزبور تقریباً نزدیک به سطح معمول فعالیت واحد تجـاری باشـد. باید توجه داشت عامل تعیین کننده در تخصیص سربار ثابت تولید برمبنای سـطح معمـول فعالیت، این است که مخارج مربوط به ظرفیت بلااستفاده باید در دوره وقـوع بـه عنـوان هزینه عملیاتی و پس از سود ناخالص در صورت سود و زیان منعکس شود.

جهت تعیین سطح معمول فعالیت واحد تجاری عوامل زیر را باید درنظر داشت:

الف . میزان تولید مورد نظر طراحان دستگاههای تولیدی و مدیریت واحد تجاری، تحـت شرایط کار حاکم در طول سال (مثلاً یک نوبت کاری یا دونوبت کاری)،

ب . بودجه سطح فعالیت سال تحت بررسی و سال بعد از آن، و

ج . سطحی از تولید که واحد تجاری در سال تحت بررسی و نیـز در سـالهای گذشـته عملاً به آن دست یافته است.

اگرچه تغییرات موقت در سطح فعالیت را میتوان نادیده گرفت، بـا ایـن حـال تغییـرات مداوم باید به تجدید نظر در آنچه قبلاً معمول شناخته شده منجر شود.

یکی از دلایلی که گاه در رابطه با عدم شمول مخارج سربار خاصی در بهـای تمـام شـده عنوان میشود، لزوم اتخاذ برخورد محافظه کارانه در ارزشیابی موجودی مواد و کالا است. چنانچه تعیین مبلغ موجودی مواد و کالا در شرایط واحد تجاری مـستلزم اعمـال احتیـاط باشـد، احتیـاط لازم در تعیین خالص ارزش فروش و نه از طریق حذف مخـارج سربـار خاصی از بهـای تمام شـده اعمـال میشـود.

در فراینـد تولیـد ممکن است همزمـان بیش از یک محصـول تولیـد شـود. بـرای مثـال، این وضعیت زمانی مصداق دارد که محصولات مشترک یا یک محصول اصـلی همـراه بـا یک محصول فرعی تولید میشود. در مواردی که مخارج تبدیل هر محصول جداگانه قابل تشخیص نباشد، این مخارج برمبنایی منطقی و یکنواخت به محصولات تخصیص مییابـد.

برای مثال، ممکن است از ارزش نسبی فروش هر محصول در مرحله ای از فرایند تولید که محصولات به طور جداگانه قابل تشخیص باشد و یا در زمان تکمیل تولید، به عنوان مبنای تخصیص استفاده شـود. در اغلب مـوارد، محصـولات فرعی ماهیتـاً کم اهمیت اســت، از این رو این محصولات به خالص ارزش فروش اندازهگیری و مبلغ حاصل شده از بهای تمام شده محصول اصلی کسر میشود. در نتیجه مبلغ دفتـری محـصول اصـلی بـا بهـای تمام شده آن، تفاوت با اهمیتی ندارد.

روشهای هزینه یابی معمولاً چنان طراحی میگردد تا اطمینان حاصل شود کلیه مخارج مربـوط به مواد مستقیم، کارمستقیم و سایر مخارج مستقیم به نحوی مناسـب، مـشخص و بـر مبنـایی منطقی و یکنواخت به حساب گرفته شود. اما در تخصیص مخارج سربار، مسائلی بروز میکند که معمولاً مستلزم اعمال قضاوت های شخصی در انتخاب یک قاعده مناسب است.

همچنین در تخصیص مخارج دوایر خدماتی مرکزی، ممکن است مسائلی بروز کند. مبنای تخصیص چنین مخارجی باید میزان خدماتی باشد که در رابطه با عملیات مختلـف ارائـه میشود. برای مثال، دایره حسابداری معمولاً در خدمت عملیات زیر است:

الف . تولید (از طریق پرداخت حقوق و دستمزد مستقیم و غیرمستقیم تولیدی، کنترل خرید و تهیه صورتهای مالی ادواری برای واحدهای تولیدی)،

ب . بازاریابی و توزیع (از طریق تجزیه و تحلیل فروش و کنترل دفتر یا کارتهای معـین فروش)، و

ج . مدیریت عمومی (از طریق تهیه گزارشهای داخلی خاص مدیریت، صورتهای مالی و بودجه های سالانه، کنترل منابع نقدی و برنامه ریزی سرمایه گذاریها).

از کل مخارج دایره حسابداری، تنها آن بخش باید در محاسبه مخارج تبدیل منظور شـود که بتوان آن را به گونهای منطقی به عملیات تولید تخصیص داد.

سایر مخارج

سایر مخارج تنها تا میزانی که آشکارا به رساندن موجودی مواد و کالا به مکان و شـرایط فعلی آن مربوط است به عنوان بخشی از بهای تمام شده موجودی ها منظور میشود.

موارد زیر، نمونه هایی از مخارجی است که در بهای تمام شده موجودی ها منظور نمی شود و در دوره وقوع به عنوان هزینه شناسایی میگردد:

الف . مبالغ غیرعادی مربوط به ضایعات مواد، دستمزد و سایر مخـارج تولیـد (ضـایعات قابل کنترل).

ب . مخارج انبارداری باستثنای مخارجی که در فرایند تولید برای انبارداری محـصولاتی که نیاز به پردازش بیشتر دارند، انجام میشود.

ج . سربار اداری که در رساندن موجودی ها به مکان و شرایط فعلی نقشی ندارد.

د . مخارج فروش.

مخارج مدیریت عمومی، برخلاف مدیریت عملیاتی، مستقیماً به تولید جاری مربوط نمی شود و لذا نباید در مخارج تبدیل (و درنتیجه، در بهای تمام شده موجودی مواد و کـالا) منظـور گردد. در مورد واحدهای تجاری کوچکتر که مدیریت معمولاً در اداره روزانه هـر یـک از عملیات مختلف نقش دارد، ممکن است در تفکیک مخارج سربار مدیریت عمومی، مـسایل خاصی در عمل بروز کند. در چنین واحدهایی، مخارج مدیریت را میتـوان بـا اسـتفاده از مبانی مناسب، به گونه ای منصفانه به عملیات تولید، بازاریابی، فروش و اداری تخصیص داد.

در شرایطی خاص، مخارج تأمین مالی را میتوان در بهای تمام شده موجودی ها منظور کرد. این شرایط در استاندارد حسابداری شماره 13 بـا عنـوان حـسابداری مخـارج تـأمین مـالی مشخص شده است.

بهای تمام شده موجودی ها در واحدهای خدماتی

بهای تمام شده موجودی ها در واحدهای خدماتی اساساً دستمزد و سایر مخارج کارکنـانی کـه مستقیماً در ارائه خدماتمربوط مشارکت داشته اند و نیز سربار قابل تخصیص را دربر میگیـرد. دستمزد و سایر مخارج مربوط به کارکنان اداری و فروش در بهای تمام شـده خـدمات ارائـه شده منظور نمیشود بلکه در دوره وقوع به عنوان هزینه شناسایی میگردد.

روشهای محاسبه بهای تمام شده

برای محاسبه بهای تمام شده موجودی مواد و کالا روشهای مختلفی با آثار متفاوت به کار گرفته میشود. این روشها از جمله شامل موارد زیر است:

الف . اولین صادره از اولین وارده،

ب . میانگین موزون،

ج . شناسایی ویژه،

د . اولین صادره از آخرین وارده،

ه . موجودی پایه، و

و . خرده فروشی.

اولین صادره از اولین وارده عبارت است از محاسبه بهای تمامشده موجودی مواد و کـالا براین اساس که تعداد موجود، بیانگر آخرین خریدها یا آخرین تولیدات است.

میانگین موزون عبارت از محاسبه بهای تمام شده موجودی مـواد و کـالا براسـاس اعمـال بهای متوسط در مورد واحد موجودی اسـت. میـانگین مـوزون از تقـسیم مجمـوع بهـای تمام شده واحدهای موجودی به مجموع تعداد واحدهای آن موجودی محاسبه میگـردد و میتوان از طریق محاسبه دایمی (میانگین موزون متحـرک) یـا محاسـبه ادواری (میـانگین موزون سالانه، شش ماهه و…) به آن دست یافت.

شناسایی ویژه روشی است که در آن مخارج مختص هر یک از اقلام موجودی به آن قلـم اختصاص می یابد. این روش برای اقلامی مناسب است که صـرف نظر از فراینـد خریـد یـا تولید قابل تشخیص هستند. اما کاربرد این روش در مواردی که اقلام متعددی از موجودی مواد و کالا از یکدیگر قابل تفکیک نباشند، مناسب نیست.

اولین صادره از آخرین وارده عبارت است از محاسبه بهای تمام شده موجودی مواد و کالا براین اساس که تعداد موجود بیانگر اولین خریدها یا اولین تولیدات است.

موجـودی پایـه عبـارت است از بهای تمام شده موجودی مواد و کالا براین اسـاس کـه یک ارزش واحد ثابت به بخشی از موجودی ها که تعداد آن از پیش تعیین شده است نـسبت داده میشود و موجودی های اضافه براین تعداد به روش دیگری ارزشیابی میگردد. اگر تعداد واحدهای موجود، کمتر از حداقل از پیش تعیین شده باشد، ارزش واحد ثابت در مورد کل تعداد موجودی اعمال خواهد شد.

روشهای مورد استفاده جهت تخصیص بهای تمام شده به موجودی مواد و کالا باید چنـان انتخاب شود که برای مخارجی که واحد تجاری برای رساندن کالا به مکان و شرایط فعلی آن واقعاً متحمل شده است، منصفانه ترین تقریب ممکن را فراهم آورد.

بهای تمام شده موجودی مواد و کالا باید با استفاده از روشهای ” شناسایی ویژه”، ” اولین صـادره از اولین وارده” یا ” میانگین موزون” محاسبه شود.

روشهایی از قبیل ” موجودی پایه” و ” اولـین صـادره از آخـرین وارده” معمـولاً جهـت ارزشیابی موجودی مواد و کالا مناسب نیست. زیرا کاربرد آنها اغلب منجر به مبالغی بابت موجودی مواد و کالا در ترازنامه خواهد گردید که هیچ رابطه ای با سـطح اخیـر مخـارج ندارد. در صورت استفاده از روشهای مذکور، نه تنها مبالغ منعکس شده بابـت داراییهـای جاری گمراه کننده است بلکه اگر سطح موجودیها کاهش و قیمتهای قدیمیتر بـه سـود و زیان راه یابد، نتایج بعدی نیز به طور بالقوه مخدوش خواهد شد.

هزینه یابی استاندارد عبارت است از محاسبه بهای تمام شده موجودی مواد و کالا براسـاس هزینه های از پیش تعیین شده برای هر دوره که برمبنای تخمین های مـدیریت درخـصوص سطوح مورد انتظار هزینه ها و عملیات، کارآیی عملیاتی و مخارج مربوط محاسبه میگردد.

در مورد واحدهای خرده فروشی که تعداد زیادی کالاهای متفاوت و سریعاً در حال تغییـر دارند، کالاهای موجود در محوطه واحدهای مزبور اغلب برحسب قیمت فروش بـه کـسر درصد معمول برای سود ناخالص منعکس میشود. در چنین شرایط خاصی، ایـن روش را (که به روش خرده فروشی موسوم است) میتوان به عنوان تنها روش عملی برای رسـیدن به رقم تقریبی بهای تمام شده، قابل قبول دانست.

در اغلب موارد، نمیتوان مخارج را به هریک از واحدهای مشخص موجودی مواد و کـالا نسبت داد. در تعیین نزدیکترین تقریب برای بهای تمام شده، واحد تجاری بـا دو مـسئله مواجه میگردد:

الف. انتخاب روش مناسب برای تخصیص هزینه ها به موجودی مواد و کالا (مانند روشهای هزینه یابی سفارش کار، هزینه یابی مرحله ای و هزینه یابی استاندارد)، و

ب . انتخاب روش مناسب برای محاسبه بهای تمام شده مربوط در مواردی کـه تعـدادی اقلام مشابه در زمانهای مختلف خریداری یا ساخته شده است (مانند روش میانگین موزون یا اولین صادره از اولین وارده).

در انتخاب روشهایی که در ردیف های (الف) و (ب) ذکر شد، مدیریت باید با اعمـال قضاوت، اطمینان حاصل کند که روش های انتخاب شده، منصفانه ترین تقریب ممکن را برای بهای تمام شده فراهم می آورد. به علاوه، در صورت استفاده از روش هزینه یابی اسـتاندارد، مبالغ حاصل از این روش باید به منظور حصول اطمینان از وجود رابطه ای معقول بـین ایـن مبالغ و بهای تمام شده واقعی در دوره مالی مربوط، مکرراً تجدید نظر شود.

خالص ارزش فروش

موجودی مواد و کالا باید به ” اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش” ارزشیابی و در صورتهای مـالی مـنعکس شـود. “خـالص ارزش فروش” عبارت است از بهای فروش اقلام موجودی مواد و کالا پس از کسر تمام مخـارج مربوط بعدی تا مرحله تکمیل و کلیه مخارجی که واحد تجاری در رابطـه بـا بازاریـابی، فروش و توزیع کالا متحمل خواهد شد و مستقیماً به اقلام مورد نظر مربوط میشود.

از آنجا که مقایسه جمع کل خالص ارزش فروش موجودیها با جمع کـل بهـای تمـام شده میتواند به عمل غیرقابل قبول تهاتر بین زیان های قابل پیش بینـی و سـود تحقـق نیافته منجر شود، مقایسه بین بهای تمام شده و خالص ارزش فـروش بایـد بـه طـور جداگانه در مورد هریک از اقلام موجودی انجام شود. چنانچه این کار عملـی نباشـد، باید گروه های کالا و یا کالای مشابه را جمعاً درنظر گرفت. به طور مثـال، اقلامـی از موجودی که مربوط به خط تولید یکسانی بوده و اهداف یـا کـاربردی مـشابه داشـته باشد، در ناحیه جغرافیایی واحدی تولید و فروخته شود و نتـوان آن را عمـلاً جـدا از سایر اقلام خط تولید ارزیابی کرد، نمونه ای از اقلامی است که به طور گروهی مـورد ارزیابی قرار میگیرد. بنابرایـن، ارزیابی گروهی مبتنی بر طبقـه بندی موجودیهـا مثــلاً ارزیابی موجودی کالای ساخته شده یا کل موجودی های یک صنعت یا کل موجودی هـای یک ناحیه جغرافیایی، مناسب نخواهد بود.

هرگاه شرایطی که قبلاً منجر به انعکاس ارزش موجودیها به مبلغی کمتر از بهای تمام شده گردیده، دیگر برقرار نباشد، ارزش موجودی انتقالی از دوره قبل باید تا مبلغ خالص ارزش فروش جدید (حداکثر تا حد میزان کاهش قبلی) افزایش داده شود.

در شرایط استثنایی، هنگامی که تعیین خالص ارزش فروش موجودیها به دلایـل مختلـف از قبیل نوسان در قیمت های فروش، بهگونه ای قابل اتکا امکان پذیر نباشد و احتمال رود که بهای جایگزینی در حد متعارفی کمتر از خالص ارزش فـروش باشـد، بهـای جـایگزینی میتواند تقریبی قابل قبول برای خالص ارزش فروش تلقی شود.

در مواردی که خالص ارزش فروش موجودی مواد اولیه کمتر از بهای تمام شده آن است، به شرطی که کالاهایی ساخته میشود (بعد از منظور کردن قیمت خریـد مواد در بهای تمام شده کالا) هنوز بتواند با سود به فروش رسد، مبلغ دفتری مـواد اولیـه کاهش نمی یابد.

ملاحظات مربوط به تعیین خالص ارزش فروش

برای محاسبه اولیه ذخیره کاهش ارزش موجودی مواد و کالا از ” بهای تمام شده به خالص ارزش فروش”، اغلب میتوان از فرمولهایی استفاده کرد که بر معیارهای از پیش تعیین شده متکی است. در این فرمولها معمولاً عمر کالا، گردش کالا در گذشته، گـردش آتـی مـورد انتظار و ارزش اسقاط تخمینی کالا، بنابه اقتضای مورد، منظور شده است. بـا وجـودی کـه استفاده از چنین فرمولهایی، مبنایی برای ایجاد ذخیره فراهم می آورد که میتوانـد بـه طـور مستمر اعمال گردد، با این حال باز هم لازم است که نتایج حاصـل شـده در پرتـو شـرایط خاصی که نمیتوان در فرمول پیش بینی کرد (از قبیل تغییر میزان سفارشات) مورد بررسی و تجدید نظر قرار گیرد.

در مواردی که برای کاهش ارزش کالاهای تکمیل شده به کمتر از بهای تمام شده نیاز بـه ذخیره باشد، موجودی قطعات منفصله و نیمـه سـاخته ای کـه بـه منظـور سـاخت چنـین محصولاتی نگهداری می شود باید همراه با موجودی قطعات تحت سفارش خرید بررسـی تا نسبت به لزوم ایجاد ذخیره برای این اقلام نیز تصمیم گیری شود.

چنانچه قطعات یدکی نگهداری شده برای فروش، بخشی از موجودی پایان سال را تشکیل دهد، لازم خواهد بود که عوامل مذکور، در چارچوب موارد زیر به طور اخص مورد ملاحظه قرار گیرد:

الف . تعداد محصولات مربوط که تاکنون به فروش رسیده است،

ب . فاصله زمانی تعویض قطعه یدکی، به طور تخمینی، و

ج . عمر مفید مورد انتظار محصول مربوط (یعنی محصولی که قطعه یدکی در رابطه بـا آن به فروش میرسد).

خالص ارزش فروش نباید براساس نوسانات موقتی قیمت فروش براورد شود، بلکه باید بر قابل اتکا ترین شواهد موجود در زمان براورد مبلغ خالص ارزش فروش موجودیها مبتنی باشد.

موارد کاربرد خالص ارزش فروش

موارد اصلی که احتمال میرود خالص ارزش فروش کمتـر از بهـای تمـام شـده باشـد، مواردی است که شرایط زیر در آن حکم فرماست:

الف. افزایش هزینه ها یا کاهش قیمت فروش،

ب . خراب شدن موجودی،

ج . ناباب شدن محصولات،

د . تصمیم شرکت مبنی بر ساخت و فروش محصولات به زیان (بـه عنـوان بخـشی از استراتژی بازاریابی شرکت )، و

ه . وقوع اشتباهاتی در تولید یا خرید.

به علاوه، در صورت نگهداری موجودیهایی که فـروش آن ظـرف دوره معمـول گـردش کالای شرکت غیر محتمل است (یعنی موجودی اضافی)، تأخیر در فروش موجودیها، خطر وقوع موارد ” الف” تا ” ج” را افزایش می دهد و لذا باید در ارزیابی خالص ارزش فروش در نظر گرفته شود.

شناخت موجودی مواد و کالا به عنوان هزینه

مبلغ دفتری موجودی مواد و کالای فروخته شده باید در دوره ای که درآمد مربـوط شناسـایی میگردد، به عنوان هزینه شناسایی شود . مبلغ کاهش ارزش موجودی مواد و کالا ناشی از اعمال قاعده ” اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش ” و کلیه زیانهای مرتبط با موجودی مواد و کالا را باید در دوره کاهش ارزش یا وقوع زیانهای مربوط به عنوان هزینه شناسایی کـرد . در مـورد موجودیهایی که در دوره قبل به مبلغی کمتر از بهای تمام شده ارزیابی شـده اسـت و در دوره جاری به دلیل افزایش در خالص ارزش فروش ، به مبلغ بیشتری ارزیابی گردد، هرگونه افزایـشی از این بابت در دوره جاری باید به عنوان در آمد یا کاهش هزینه دوره جـاری (حـداکثر تـا حـد جبران کاهش قبلی) شناسایی شود.

شناخت مبلغ دفتری موجودیهای فروش رفته به عنوان هزینه، تابع فرآینـد تطـابق درآمـد و هزینه است. برخی موجودیها ممکن است به سایر حسابهای دارایی تخصیص یابد. برای مثال میتوان از موجودی مواد و کالای بکار رفته در ساخت دارایی ثابت مشهود توسـط واحـد تجاری نام برد. موجودی هایی که به سایر حسابهای دارایی تخصیص مییابد، طی عمر مفیـد دارایی مربوط به عنوان هزینه شناسایی میشود.

افشا

رویه های حسابداری مربوط به موجـودی مـواد و کـالا بایـد بـا توجـه بـه الزامـات اسـتاندارد حسابداری شماره 1 با عنوان ” نحوه ارائه صورتهای مالی”، در یادداشتهای توضیحی تشریح شود.

رویه های حسابداری مربوط به مبالغ مندرج در صورتهای مالی بابت موجودی مواد و کالا (شامل روش تعیین بهای تمام شده) باید طی یادداشتی شرح داده شود. چنانچه برای انواع مختلف موجودیها، رویه های حسابداری متفاوتی اتخاذ شده باشد، ارائـه مبلـغ هریـک از انواع موجودی، ضروری است.

مبلغ مندرج در ترازنامه بابت موجود ی مواد و کالا باید در یادداشـتهای توضـیحی بـه گونـه ای طبقه بندی شود که متناسب با ماهیت فعالیت واحد تجاری باشد و این طبقه بندی، مبلغ هر یـک از گروههای عمده موجودی ها را نشان دهد.

ارائـه مبالغ مربوط به طبقات مختلف موجودیها و میزان تغییرات آن از یک دوره به دوره دیگر اطلاعات مفیدی دراختیار استفاده کنندگان صورتهای مالی قرار میدهد. از ایـن رو موجـودی مواد و کالای مندرج در ترازنامه باید در یادداشتهای توضیحی به گونه ای طبقه بندی شـود کـه مبالغ مربوط به هر یک از طبقات عمده موجودی ها به شرح زیر نشان داده شود:

الف. مواد اولیه،

ب . کار در جریـان پیشرفت (شامل کـالای در جریـان ساخت و کارهای خـدماتی درجریان تکمیل)،

ج . کالای ساخته شده و کالای خریداری شده برای فروش ،

د . مواد و کالای در راه (لازم به یادآوری است که در شناخت این موجودیهـا، مقطـع زمانی انتقال مالکیت آن باید ملاک عمل قرار گیرد) ،

ه . سایر اقلام مصرفی (از قبیل قطعات ولوازم یدکی ماشـینآلات ، ملزومـات و مـواد غیر مستقیم)، و

و . اقلامی که به طور معمول و با توجه به شرایط ایجاد شده به منظور فروش نگهداری میشود (از قبیل ضایعات تولید، داراییهای ثابت برکنار شده و اقلام اسقاطی).

موارد زیر نیز باید افشا شود :

الف . مبلغ هزینه کاهش ارزش موجودیها ناشی از اعمال قاعده اقل بهای تمـام شـده و خـالص ارزش فروش پس از کـسر هرگونـه افـزایش ناشـی از اعمـال قاعـده فـوق در مـورد موجودیهای انتقالی از دوره قبل،

ب . بهای تمام شده موجودیهای فروش رفته طی دوره، و

ج . مبلغ موجودیهای مواد و کالا که در وثیقه بدهیهای واحد تجاری است .

تاریخ اجـرا

الزامات این استاندارد در مورد کلیه صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ 1/1/1380 و بعـد از آن شروع میشود، لازم الاجراست.

مطابقت با استانداردهای بین المللی حسابداری

با اجرای الزامات این استاندارد، مفاد استاندارد بین المللی حسابداری شـماره 2 بـا عنـوان موجودیها نیز رعایت میشود.